کلبه دل
دل نوشته
درباره وبلاگ


کلبه دل مان را در روز عشق از جنس عشق وامید ساخته ایم امیدواریم با نظرات خود کلبه دل بهترین کلبه شود.



آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 72
بازدید دیروز : 54
بازدید هفته : 126
بازدید ماه : 666
بازدید کل : 75292
تعداد مطالب : 495
تعداد نظرات : 95
تعداد آنلاین : 1


Alternative content




Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه







آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
پنج شنبه 7 فروردين 1393برچسب:, :: 10:12 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
شبا که تنها میمونمو
 میشنمو واسه چشمات میخونمو
 میدونم بیخیالی
 وقتی میمیونم تو این قفس
جای من همیشه پشت پنجرست
 تو یه خواب محالی
به تو میدونم نمیرسم
 میدونم تو نباشی چه بی کسم
 تو رو از من میگیرن
خدا کنه آخرش یه روز برسن
 همه ی عاشقا به هم...

 

 نفس من امیر علی
 
چهار شنبه 6 فروردين 1393برچسب:, :: 12:29 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون

غايت ونهايت محبت را عشق گويند.

عشق از محبت خاص تر وخالص تر است؛زيرا هرعشقی محبت باشد

اما هرمحبتي عشق نباشد.ومحبت اخص از معرفت است

زيرا هر محبتي معرفت باشد اما هرمعرفتي محبت نباشد.

 

عشق حقیقی.عشق مجازی

عشق مجازی از حسن صوري پيدا مي شود ومانند آن ناپيدار است

 از اين عشق حاصلي جزء بقاي نسل باقي نمي ماند.

اين عشق از تصعيد و تلطيف ميل جنسي پيدا مي شود.

 

اماعشق حقیقی يا عشق الهي،فيض و جذبه اي است

 از طرف معشوق مطلق كه بر دل عاشق صادق فرود مي آيد.

عاشق پروانه وار گرد جمال شمع مطلق پر و بال مي زند

وهستي مجازی خودرا به آتش غيرت اومي سوزاند. 

ممكن است عشق مجازی زمينه اي براي دريافت فيض عشق حقیقی

 فراهم سازد.وبه قول مولوي:   (قصد صورت كردو بر الله زد)

 

عشق نتيجه ي محبت حق است ومحبت صفت حق .

چون عشق به عام تعلق گيرد،آنرا ارادت گويند،وآفرينش موجودات

 نتيجه آن ارادت است.وچون به خاص تعلق گيرد،

آن را رحمت گويند.چون به اخص تعلق گيرد،

آن را نعمت گويند:واين نعمت ويژه ي انسان است.

 

 نفس من امیر علی
 
چهار شنبه 6 فروردين 1393برچسب:, :: 12:21 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون


می گویند عشق یک تعهد نیست یک انتخاب است انتخابی لحظه به لحظه .

چون عشق واقعی زمانی بین دو انسان اتفاق می افتد که با هم و دست در آغوش هم به سوی یک مقصد در حرکتند . مقصصدی به نام کمال والاترین مرتبه زیبایی خوبی دانایی در یک کلام بهترین همه چیزخداوند .

فقط و فقط در این صورت است که خط زمانی زندگی دو انسان تا ابد بر هم منطبق

می شود که از نقطه و مبدا خواست برای حرکت به سمت خوبی و زیبایی مطلق آغاز شود و به مقصد نهایت خوبی و زیبایی هر لحظه ادامه یابد در این صورت در هرنقطه این خط یا هر لحظه این دو راه این دو زندگی یگانه اند که عشق همان یکی شدن برای حرکت و سلوکبه یک مقصد ارزشمند است و بالاترین لذت زندگی مگر جز حرکت به سوی کاملتر شدن است و معنای مذهب مگر جز راهی است که به سوی نهایت خوبی و زیبایی ختتم می شود.

در این صورت عشق تعهد ناگریز دو انسان برای با هم بودن نیست انسان هایی که گرچه از لحاظ فیزیکی در کنار هم زندگی می کنندولی خود واقعیتشان بی نهایت از هم دور است بلکه انتخاب آزادانه و بهترین انتخاب برای هر لحظه از زندگی است.

دلیل ناپایداری تمام عشق ها همین عدم درک مقصد مشترک یا انتخاب نادرست است که در این صورت دو خط زمانی از یک نقطه آغاز می شود چون یک مقصد ندارد تبدیل به دو خط واگرا شده و چون رفته رفته از هم دور می شوندو به جایی می رسند که آنقدر از هم دورند که هیچ تعهدی نمی تواند انها را در کنار هم نگهدارد .

این است مشکل تمام عشق هایی که برخلاف سرشت واقعی دوست داشتن لحظه ای و ناپایدارند ولی :

عشق واقعی از جنس خود زندگی است

یا زندگی واقعی از جنس عشق

و هردو از جنس خداوند ابدی و بی نهایت

و زندگی با عشق رقص دو جلوه از زندگی است

دست در دست هم بسوی خداوند .

 

 نفس من امیر علی
 
چهار شنبه 6 فروردين 1393برچسب:, :: 12:17 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون

 

مادر من فقط یك چشم داشت. من از اون متنفر بودم ... اون همیشه مایه خجالت من بود

اون برای امرار معاش خانواده برای معلم ها و بچه مدرسه ای ها غذا می پخت

یك روز اون اومده بود دم در مدرسه كه به من سلام كنه و منو با خود به خونه ببره

خیلی خجالت كشیدم. آخه اون چطور تونست این كار رو بامن بكنه ؟

به روی خودم نیاوردم، فقط با تنفر بهش یه نگاه كردم و فورا از اونجا دور شدم

روز بعد یكی از همكلاسی ها منو مسخره كرد و گفت، هووو، مامان تو فقط یك چشم داره!

فقط دلم میخواست یك جوری خودم رو گم و گور كنم.
كاش زمین دهن وا میكرد و منو ، كاش مادرم  یه جوری گم و گور میشد

روز بعد بهش گفتم، اگه واقعا میخوای منو شاد و خوشحال كنی چرا نمی میری ؟!!!

اون هیچ جوابی نداد....

حتی یك لحظه هم راجع به حرفی كه زدم فكر نكردم، چون خیلی عصبانی بودم.

احساسات اون برای من هیچ اهمیتی نداشت

دلم میخواست از اون خونه برم و دیگه هیچ كاری با اون نداشته باشم

سخت درس خوندم و موفق شدم برای ادامه تحصیل به سنگاپور برم

اونجا ازدواج كردم، واسه خودم خونه خریدم، زن و بچه و زندگی

از زندگی، بچه ها و آسایشی كه داشتم خوشحال بودم

تا اینكه یه روز مادرم  اومد به دیدن من

اون سالها منو ندیده بود و همینطور نوه هاشو

وقتی ایستاده بود دم در، بچه ها به اون خندیدند
و من سرش داد كشیدم كه چرا خودش رو دعوت كرده كه بیاد اینجا اونم بی خبر

سرش داد زدم، چطور جرات كردی بیای به خونه من و بچه ها رو بترسونی؟!
گم شو از اینجا! همین حالا


اون به آرامی جواب داد، اوه خیلی معذرت میخوام.
مثل اینكه آدرس رو عوضی اومدم، و بعد فورا رفت و از نظر ناپدید شد

یك روز، یك دعوت نامه اومد در خونه من در سنگاپور
برای شركت در جشن تجدید دیداردانش آموزان مدرسه

ولی من به همسرم به دروغ گفتم كه به یك سفر كاری میرم

بعد از مراسم، رفتم به اون كلبه قدیمی خودمون البته فقط از روی كنجكاوی

همسایه ها گفتن كه اون مرده

ولی من حتی یك قطره اشك هم نریختم

اونا یك نامه به من دادند كه اون ازشون خواسته بود كه به من بدن

ای عزیزترین پسر من، من همیشه به فكر تو بوده ام.
منو ببخش كه به خونت تو سنگاپور اومدم و بچه ها تو ترسوندم

خیلی خوشحال شدم وقتی شنیدم داری میای اینجا

ولی من ممكنه كه نتونم از جام بلند شم كه بیام تو رو ببینم

وقتی داشتی بزرگ میشدی از اینكه دائم باعث خجالت تو شدم خیلی متاسفم

آخه میدونی ... وقتی تو خیلی كوچیك بودی، تو یه تصادف، یك چشمت رو از دست دادی

به عنوان یك مادر، نمی تونستم تحمل كنم و ببینم كه تو داری بزرگ میشی با یك چشم

بنابراین چشم خودم رو دادم به تو


برای من اقتخار بود كه پسرم میتونست با اون چشم به جای من دنیای جدید رو بطور كامل ببینه

با همه عشق و علاقه من به تو

مادرت

 

 نفس من امیر علی
 
چهار شنبه 6 فروردين 1393برچسب:, :: 12:14 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون

دو قطره آب كه به هم نزديك شوند، تشكيل يك قطره بزرگتر ميدهند...
اما دوتكه سنگ هيچگاه با هم يكی نمی شوند !
پس هر چه سخت تر و قالبی تر باشيم،
فهم ديگران برايمان مشكل تر، و در نتيجه
امکان بزرگتر شدنمان نيز كاهش می یابد...

آب در عين نرمی و لطافت در مقايسه با سنگ،
به مراتب سر سخت تر، و در رسيدن به هدف خود
لجوجتر و مصمم تر است.
سنگ، پشت اولين مانع جدی می ايستد.
اما آب... راه خود را به سمت دريا می يابد.
در زندگی، معنای واقعی
سرسختی، استواری و مصمم بودن را،
در دل نرمی و گذشت بايد جستجو كرد.
گاهی لازم است كوتاه بيايی...
گاهی نمیتوان بخشید و گذشت...اما می توان چشمان را بست
و عبور کرد
گاهی مجبور می شوی نادیده بگیری...
گاهی نگاهت را به سمت ديگر بدوز که نبینی....
ولی با آگاهی و شناخت
وآنگاه بخشیدن را خواهی آموخت

 

 نفس من امیر علی
 
دو شنبه 26 اسفند 1392برچسب:, :: 20:26 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
 
یک شنبه 25 اسفند 1392برچسب:, :: 18:36 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون

درپیش چشم همه…
برای من دست نیافتنی بودی!
حرفی نیست…
امالااقل بی انصاف!
در پیش چشم من…
برای همه دم دستی نباش

 

 نفس من امیر علی
 
یک شنبه 25 اسفند 1392برچسب:, :: 18:31 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون

دلتنگــی هایــــَم را زیر بغـل زده اَم
نشسته اَم در انتظار ِ روز های ِ مبـادا
سهم ِ من از تــو
همـین دلتنگـی ها ییست
که بی دعوت می آینـد
و
خیال ِ رفتن نـدارند…

 

 نفس من امیر علی
 
یک شنبه 25 اسفند 1392برچسب:, :: 18:26 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون

آن شب شب نحسی بود …

با او تماس گرفت : چرا ؟ مگه من چی کار کردم ؟

دختر در جوابش : تو … نه عزیزم تو خیلی پاکی … ولی من … تو لیاقتت بیشتر از منه …

گفت : این حرفا چیه ؟ تو می دونی یا من ؟ من دوست دارم … به خدا بدون تو می میرم …

دختر گفت : این از اون دروغا بودا … ولم کن … ازت خسته شدم … تو زیادی عاشقی …

پسر : مگه بده آدم عاشق باشه … ؟

دختر : آره واسه من بده … عشق دروغه …

پسر : نه به خدا من عاشقتم …

دختر : ولم کن حوصلتو ندارم …

پسر آهی کشید و گفت نه تو رو خدا نمی خوام از دستت بدم …

صدای قطع شدن مکالمه آمد …

تازه به خانه رسیده بود … وارد اتاقش شد و با دیدن عکس او در پشت زمینه ی کامپیوترش ، اشکش جاری شد …

آهنگ مورد علاقه ی او را گذاشت تا پخش شود …

به اواسط آهنگ رسیده بود که بغضش ترکید …

بود و نبودم … همه وجودم … آروم جونم … واست می خونم … دل نگرونم اگه نباشی بدون چشمات مگه میتونم ؟

گرمی دستات … برق اون نگاه … یادم نمیره طعم بوسه هات … کاشکی بدونی اگه نباشی … می شکنه قلبم بی تو و صدات …

و می گریست …

بدون شام خوردن به رختخواب رفت … و با فکر او به خواب …

ساعت ۳:۱۲ بامداد بود … از جا پرید … خواب او را دیده بود …

بلند شد و روی تختش نشست … به بی معنی بودن زندگی بدون او پی برده بود …

نمی خواست دیگر با هیچ کسی باشد … پیامکی ارسال کرد :

” الان که این پیامک رو می خونی جسمم با تو غریبه شده ولی بدون روحم همیشه دوست داره ، دیدار به روز بیداری بدن ها … دوستت دارم … بای “

به بیرون از اتاقش رفت … داخل آشپز خانه شد …

پنجره ی آشپز خانه به اندازه ی او بزرگ بود …

داخل کوچه را نگاهی کرد …

سکوت در کوچه ی ساختمانشان فریاد می کشید …

پنجره را باز کرد …

 

 نفس من امیر علی
 
یک شنبه 25 اسفند 1392برچسب:, :: 18:19 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون

نیستی و دلتنگ تو هستم ، با اینکه همیشه به یادتم ، باز هم در این یاد در فکر تو هستم

نیستی و اشک است که حلقه زده در چشمانم ، یک لحظه در فکر رفتم که کاش اینک بودی در کنارم

که آرامش بدهی به قلبم ، دلم گرفته همنفسم

تو خودت میدانی که وقتی نباشی در کنارم ، مثل حالا آشفته و پریشانم

در این هوایی که دلم گرفته ، کاش میشد در کنارم بودی و با حضورت آرامم میکردی

که چگونه معجزه میشود، با وجود تو چه غوغایی میشود در دلم!

تا که میخواهم از این عالم دلتنگی رها شوم ، انگار که میخواهم از این دنیا جدا شوم !

مگر آنکه یک آدم سر به هوا شوم ، تا در آن لحظه بی نفس ، بی هوا شوم !

نیستی و نبودنت خنجر است که فرو میرود در قلب بی طاقتم !

من شاهد اینم که دلم عذاب میکشد ، طعم تلخ نبودنت در کنارم را میچشد !

این من و این دلتنگی ها ، دلم گرفته از بی محبتی های این زمانه !

که چرا نباید در کنار عشقم باشم ، چرا نباید در آغوش همنفسم باشم!

و من آرام مینویسم ،بی صدا اشک میریزم ، اما درون دلم فریاد است ! فریاد !!!

فریادی که تنها قلب تو میشوند از اعماق احساساتمان ، دردی که تنها قلب ما میکشد از فاصله بینمان!

میترسم تا بخواهد شکسته شود فاصله بینمان ، شیشه عمرمان نیز بشکند ، و آخر سر میماند حسرت و به جا میماند همان صدای فریاد !

 نفس من امیر علی
 
یک شنبه 25 اسفند 1392برچسب:, :: 18:19 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون

حس قشنگیه یکی نگرانت باشه یکی بترسه از

اینکه یه روز از دستت بده سعی کنه ناراحتت نکنه،

وقتی ازش جدا میشی :پیام بده

 

عزیزدلم رسید؟

قشنگه :یهوبغلت کنه،

یهو.. توی جمع.. درگوشت بگه دوست دارم!

بگه که حواسم بهت هست.

ازت حمایت کنه..

 

 نفس من امیر علی
 
یک شنبه 25 اسفند 1392برچسب:, :: 18:16 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون

هیچ انتظاری شیرین نیست.

انتظارها شور و شیرین و ترش و گس و ملس ندارند.

همه شان تلخند.حالا بعضی ها از اول تلخ ِ

 

تلخند و بعضی ها،به مرور زمان تلخ میشوند.

آقای پستچی! انتظار ِ آمدن ِ تو،انتظار ِ لیمو شیرینی است.

چند روزی میشود که شیرینی اش رفته.نگذار تلخی اش دلم را بزند.

زودتر بیا لطفا!

 

 نفس من امیر علی
 
یک شنبه 25 اسفند 1392برچسب:, :: 17:22 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون

آهاے בختر خوب …

آهاے בاבاشــے !

شکستن בل آבما … نامرבے … منتظر گذاشتـــטּ …

افتخار نــבاره که

اینکه برے همهـ جا جار بزنــے من فلانــے رو گذاشتم سر کـار …

افتاده בنبالمـ من محل سگ بهش نمیذارمـ …

اینا افتخار نـבاره بهـ خـבا!

مریضـــے …

یهـ فکرے به حال خوבت بکـــטּ !!!

 

 نفس من امیر علی
 
یک شنبه 25 اسفند 1392برچسب:, :: 16:49 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون

سکوت کن … بـگـذار بـغـض هایـت سربستـه بـمانـد ،گـآهی…

سبـُک نشـوی ، ســنــگـیـن تــری !

 

 نفس من امیر علی
 
جمعه 23 اسفند 1392برچسب:, :: 16:8 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون

درد تنهایـــــــــی کشیـــــــــــــــــــــدن

مثلِ کشیدنِ خطهایِ رنگی روی کاغذِ سفـــــــــید

شاهکاری میسازد به نامِ دیوانــــــــــگی

و من این شاهکــــارِ را به قیمتِ همه فصلهایِ قشنگِ زندگیم خریده ام

تو هر چه میخواهـــــــــی مـــــــرا بخوان

دیوانـــــه، خود خــــواه، بی احساس

نمیــــفروشــــــــم….!!!!

 

 نفس من امیر علی
 
جمعه 23 اسفند 1392برچسب:, :: 16:4 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون

و حـتی لیـاقت ایـن رو نـداری که یـادگاریـاتو نــگه دارم …

تو هـیچ جایی در خاطرات و ذهن آشـفـته من نـداری …

چـقدر ساده بودم که فکر میـکردم با بـقیه فـرق میکنی..

تـو فقـط بــازیگـر بــهتری بــودی

 

 

 نفس من امیر علی
 
جمعه 23 اسفند 1392برچسب:, :: 16:1 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون

باز هم بیخودی قهر کرده بود و من هم از سر لج خودم را بخاطر غرورم به بی خیالی زده بودم
!
بعد از چند روز که صبرم به ته رسیده بود طاقت نیاوردم و گوشی را برداشتم تا از دلش در
بیارم . . .
هر چی sms میدادم بهش تحویل داده نمیشد،منم عادت نداشتم موقع منت کشی و این بازیا هی
زنگ بزنم !
فکر میکردم مشکل از سیم کارتشه واسه همین هر چند ساعت در میون باز یه sms میدادم تا
شاید بهش برسه اما . . .
دیگه داشتم دیوونه میشدم،یه هفته ای میشد که صداشو نشنیده بودم تصمیم گرفتم غرورمو
بزارم کنار !
گوشی رو برداشتم و زدم بیرون از خونه یه کوچه خلوت پیدا کردم نشستم یه کنج شمارشو گرفتم
. . .
اما بجای شنیدن صدای عشقم تنها صدایی که به گوشم خورد دِ موبایل سِت ایز آف بود !
دیوونه بودم دیوونه تر شدم،به هرجایی که قبلا می تونستم پیدایش کنم سر زدم . . .
اما اثری ازش نبود و من میبایستی که واقعیت را باور می کردم !
او رفته بود و من مانده بودمو دوستت دارم هایی که هرگز خوانده نشد . . .
حالا نمی دانم کدام یک مقصر بودیم من یا او ؟ ! ؟
او لایق عشق بزرگ من نبود یا من او را خوب نشناخته بودم . . .
چه ساده از هم دور شدیم هـِـی خــــــُــدا ! ! !
~ کاشکی تو راه عشق غرور رو بزاریم کنار و صداقت را چاشنی دوست داشتن هامون کنیم

 

 نفس من امیر علی
 
جمعه 23 اسفند 1392برچسب:, :: 15:58 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون

 

دلت که گرفته باشد …

شادترین آهنگها روضه خوانی میکنند …

شلوغ ترین مکانها ، تنهاییت را به رخت میکشند …

و شادترین روزها برای تو غمگین ترین روزهاست …

دلت که گرفته باشد ، نغض میشود همه قانونها …

 نفس من امیر علی
 
جمعه 23 اسفند 1392برچسب:, :: 15:53 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون

 

ﻧﻪ ﺣﻮﺻﻠـــﻪ ﯼ ﺩﻭﺳـــﺖ ﺩﺍﺷﺘــﻦ ﺩﺍﺭﻡ
ﻧﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫـــــــﻢ ﮐﺴـﯽ ﺩﻭﺳﺘـــــــــﻢ ﺩﺍﺷﺘـﻪ ﺑﺎﺷﺪ
ﺍﯾـﻦ ﺭﻭﺯﻫـــﺎ ﺳـــــَــــﺮﺩﻡ
ﻣﺜـﻞ ﺩی
ﻣﺜـﻞ ﺑﻬﻤـــﻦ
ﻣﺜـﻞ ﺍﺳﻔﻨــــــﺪ
ﻣﺜـﻞ ﺯﻣﺴﺘــــــــﺎﻥ
ﺍﺣﺴــــــﺎﺳـﻢ ﯾـﺦ ﺯﺩﻩ
ﺁﺭﺯﻭﻫـــــــــﺎﯾـﻢ ﻗﻨﺪﯾــــﻞ ﺑﺴﺘــﻪ
ﺍﻣﯿــــــﺪﻡ ﺯﯾــﺮ ﺑﻬﻤــﻦ ِ ﺳــﺮﺩ ِ ﺍﺣﺴــﺎﺳﺎﺗﻢ ﺩﻓــــــــﻦ ﺷـﺪﻩ
ﻧﻪ ﺑﻪ ﺁﻣـــــﺪنی ﺩﻝ ﺧﻮﺷــﻢ ﻭ ﻧﻪ ﺍﺯ ﺭﻓﺘـــــنی ﻏﻤﮕﯿــن
ﺍﯾـﻦ ﺭﻭﺯﻫـــﺎ ﭘــُﺮ ﺍﺯ ﺳﮑـــــــــﻮﺗـﻢ

 نفس من امیر علی
 
جمعه 23 اسفند 1392برچسب:, :: 15:46 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون

اگر کسی تو را با تمام مهربانیت دوست نداشت …

دلگیر مباش که نه تو گناهکاری نه او ……!!!

آنگاه که مهر می ‌ورزی مهربانیت تو را

 

زیباترین معصوم دنیا می‌کند …

پس خود را گناهکار مبین……

من عیسی نامی را میشناسم که

ده بیمار را در یکروز شفا داد …

و تنها یکی سپاسش گفت !!!

من خدایی میشناسم که ابر رحمتش به زمین و زمان باریده …

یکی سپاسش می گوید و هزاران نفر کفر…. !!!

پس مپندار بهتر از آنچه عیسی و خدایش را سپاس گفتند …

از تو برای مهربانیت قدردانی میکنند !!!

خوبی دلیل جاودانگی تو خواهد شد …

پس به راهت ادامه بده !!!

 

 

 نفس من امیر علی
 
پنج شنبه 22 اسفند 1392برچسب:, :: 18:29 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون

ببین من عاشق را ....

ببین که چگونه عاشقانه در پی تو هستم....

ببین که چگونه شب و روز به یاد تو هستم و تنها آرزویم رسیدن به تو است....

لحظه ای به من نظری بینداز ....

ببین که تنهاتر از من هیچ تنهایی نیست ، مرا باور کن ، تنها تویی در قلب تنهایم!

این قلب تنها ، لحظه به لحظه به یاد تو هست...

ببین مرا که از همه عاشق ترم ، عاشق تو و آن قلب مهربانت ....

از همه دیوانه تر منم ، این منم که دلم میخواهد و آرزو دارم تو برای من باشی !

دلم میخواهد تا ابد برای من باشی و تنها عشق جاودانه ام باشی ....

در میان اینهمه عاشقان لحظه ای نیز به من نگاه کن ....

یک لحظه به من نگاه کن تا ببینی از همگان مجنون ترم...

مجنون تو ، مجنون آن چشمهای زیبایت ، دیوانه آن قلب پاکت....

بیا با هم عاشقترین باشیم ، در میان همگان صادق ترین باشیم....

ببین من دلشکسته را که شب و روزم یاد تو و ذکر نام تو است ....

مرا باور کن ، این عشق مرا گرچه حقیر است ولی باور کن....

باور کن که همین عشق حقیر ، پاکترین و واقعی ترین عشق روی زمین است...

با اینکه میدانم نگاهت به سوی کسی دیگر است ، بیا و لحظه ای نیز نگاه به من کن!

نگاه کن تا بفهمی عاشق واقعی کیست !

او که تو را از همه بیشتر دوست دارد و تنها آرزویش رسیدن به تو است منم!

او که رسیدن به تو را برابر با خوشبختی میبیند منم !

او که میخواهد بعد از رسیدن به تو دنیا را به نامت کن منم !

این منم که عاشقم ، لحظه ای به من عاشق نظری بینداز ....

به خدا خیلی دوستت دارم و یک لحظه نیز طاقت ندارم قلبت برای کسی دیگر باشد!

آرزو دارم آن قلب مهربان و پاکت برای منی باشد که تو تنها آرزویش هستی !

فقط یک بار بگو که برای منی ،تا یک عمر احساس خوشبختی کنم !

فقط یک لحظه برای من باش ، تا یک عمر امیدوارانه و عاشقانه به عشق تو زندگی

کنم!باور داشته باش که خیلی دوستت دارم ، تنها کافیست لحظه ای مرا باور کنی !

بیا با من باش تا غروب زندگی ام به پایان برسد و سپیده عشق در قلبم طلوع کند!

بیا با من باش تا سپیده آخر ..... لحظه ای که میفهمی از عشقت مرده ام!

 

 نفس من امیر علی
 
پنج شنبه 22 اسفند 1392برچسب:, :: 18:24 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون

وقتی کسی را دوست دارید ، حتی فکر کردن به او باعث شادی و آرامشتان می شود .

وقتی کسی را دوست دارید ، در کنار او که هستید ، احساس امنیت می کنید .

وقتی کسی را دوست دارید ، حتی با شنیدن صدایش ، ضربان قلب خود را در سینه حس می کنید .

وقتی کسی را دوست دارید ، زمانی که در کنارش راه می روید احساس غرور می کنید .

وقتی کسی را دوست دارید ، تحمل دوری اش برایتان سخت و دشوار است .

وقتی کسی را دوست دارید ، شادی اش برایتان زیباترین منظره دنیا و ناراحتی اش برایتان سنگین ترین غم دنیا ست .

وقتی کسی را دوست دارید ، حتی تصور بدون او زیستن برایتان دشوا ر است .

وقتی کسی را دوست دارید ، شیرین ترین لحظات عمرتان لحظاتی است که با او گذرانده اید .

وقتی کسی را دوست دارید ، حاضرید برای خوشحالی اش دست به هرکاری بزنید .

وقتی کسی را دوست دارید ، هر چیزی را که متعلق به اوست ، دوست دارید .

وقتی کسی را دوست دارید ، در مواقعی که به بن بست می رسید ، با صحبت کردن با او به آرامش می رسید .

وقتی کسی را دوست دارید ، برای دیدن مجددش لحظه شماری می کنید .

وقتی کسی را دوست دارید ، حاضرید از خواسته های خود برای شادی او بگذرید .

وقتی کسی را دوست دارید ، به علایق او بیشتر از علایق خود اهمیت می دهید .

وقتی کسی را دوست دارید ، حاضرید به هرجایی بروید فقط او در کنارتان باشد .

وقتی کسی را دوست دارید ، ناخود آگاه برایش احترام خاصی قائل هستید .

وقتی کسی را دوست دارید ، تحمل سختی ها برایتان آسان و دلخوشی های زندگیتان فراوان می شوند .

وقتی کسی را دوست دارید ، او برای شما زیباترین و بهترین خواهد بود اگرچه در واقع چنین نباشد .

وقتی کسی را دوست دارید ، به همه چیز امیدوارانه می نگرید و رسیدن به آرزوهایتان را آسان می شمارید .

وقتی کسی را دوست دارید ، با موفقیت و محبوبیت او شاد و احساس سربلندی می کنید .

وقتی کسی را دوست دارید ، واژه تنهایی برایتان بی معناست .

وقتی کسی را دوست دارید ، آرزوهایتان آرزوهای اوست .

وقتی کسی را دوست دارید ، در دل زمستان هم احساس بهاری بودن دارید .

به راستی دوست داشتن چه زیباست ،این طور نیست ؟

 

 

 نفس من امیر علی
 
دو شنبه 19 اسفند 1392برچسب:, :: 19:17 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون

تو را با غریبه دیدم… تو چه می‌دانی از معنای واژه ی غریبه؟

تو چه می‌دانی از درد تکرار این واژه؟

آشنای من به کدامین گناه مرا به غریبه ات فروختی؟

 

به کدامین گناه طعم تلخ خیانت را به من چشاندی؟

به کدامین گناه،سقف رویاهایم را بر سرم خراب کردی؟

امـــــــــــا آشنای دیروزم…

خوب می‌دانم که بزرگترین گناه من ، بی گناهیم بود!!

 

 نفس من امیر علی
 
دو شنبه 19 اسفند 1392برچسب:, :: 19:15 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون

دوریت را چه کنم ای سراپا همه راز ؟

ای سرا پا همه ناز به که گویم غم خویش ؟

به گل پرپر یاس تو بگو گریه کنم یا نکنم دوریت را چه کنم ؟

 

 نفس من امیر علی
 
دو شنبه 19 اسفند 1392برچسب:, :: 19:14 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون

شب  را نوشیده‌ام

و بر این شاخه‌های شکسته می‌گریم

مرا تنها گذار

 

ای چشم تبدار سرگردان

مرا با رنج بودن تنها گذار

مگذار خواب وجودم را پرپر کند

مگذار از بالش تاریک  تنهایی سربردارم

و به دامن بی‌تار و پود رویاها بیاویزم

سپیدی های فریب

روی ستون‌های بی سایه  رجز می خوانند.

طلسم شکسته‌ ی خوابم را بنگر

بیهوده به زنجیر مروارید چشمم آویخته

او را بگو

تپش جهنمی مست

او را بگو:  نسیم سیاه چشمانت را نوشیده‌ام

نوشیده‌ام که پیوسته بی‌آرامم

جهنم سرگردان!

مرا تنها گذار…

 

 نفس من امیر علی
 
دو شنبه 19 اسفند 1392برچسب:, :: 19:12 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون

این روز ها عجیب تب کرده ام و در بستر اندوه

هر دم هذیان می گویم صدایم چرک کرده است…

و ذهنم در گرمای مرضی مرموز می سوزد…

 

تبم قد میکشد…

پزشکان مرا جواب کرده اند

این روز ها درمانی نیست

فقط گاه گاهی

درد هایم را پاشویه میکنم…

 

 نفس من امیر علی
 
دو شنبه 19 اسفند 1392برچسب:, :: 19:7 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون

گاهی وقت ها باید زد به بیخیالی !

از بار مشکلات شانه خالی کنی !

دراز بکشی و ساعت ها به آسمان خیره شوی…

پا روی پا بیندازی و هیچ کاری نکنی..!

یا اصلا، هر کاری که دلت خواست بکنی

مانند کودکی شوی،

بازی کنی، فریاد زنی، بهانه بگیری، بی هوا بخندی و هر وقت دلت خواست گریه کنی…

آری ! باید گاهی زد به بیخیالی !

آنقدر بیخیال که بتوانی لحظه ای زندگی کنی.

 

 نفس من امیر علی
 
یک شنبه 18 اسفند 1392برچسب:, :: 19:57 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون

ﺩﺧﺘﺮ : ﻋﺸﻘﻢ ﺷﺮﻁ ﺑﻨﺪﯼ ﮐﻨﯿﻢ؟؟؟

ﭘﺴﺮ : ﺑﺎﺷﻪ ﺧﺎﻧﻮﻣﻢ …ﺑﮑﻨﯿﻢ …

ﺩﺧﺘﺮ : ﺗﻮ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﯽ ۲۴ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻦ ﺑﻤﻮﻧﯽ …

 

ﭘﺴﺮ : ﻣﯽ ﺗﻮﻧﻢ …

ﺩﺧﺘﺮ : ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯿﻢ ..

۲۴ ﺳﺎﻋﺖ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯽ ﺷﻪ ﻭ ﭘﺴﺮ ﺍﺯ ﺳﺮﻃﺎﻥ ﻋﺸﻘﺶ

ﻭ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺯﻭﺩ ﻗﺮﺍﺭﻩ ﺑﻤﯿﺮﻩ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ …

۲۴ ﺳﺎﻋﺖ ﺗﻤﻮﻡ ﻣﯽ ﺷﻪ ﻭ ﭘﺴﺮ ﻣﯿﺮﻩ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺭ ﺧﻮﻧﻪ ﯼ ﺩﺧﺘﺮ ..

ﺩﺭ ﻣﯽ ﺯﻧﻪ ﻭﻟﯽ ﮐﺴﯽ ﺩﺭ ﺭﻭ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻪ …

ﺩﺍﺧﻞ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﯽ ﺷﻪ ﻭ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﻭ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻪ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﻣﺒﻞ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺸﯿﺪﻩ

ﻭ ﺭﻭﺵ ﯾﻪ ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﻫﺴﺖ …

ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ : ۲۴ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻦ ﻣﻮﻧﺪﯼ …

ﯾﻪ ﻋﻤﺮ ﻫﻢ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺗﻮﻧﯽ ﺑﻤﻮﻧﯽ ﻋﺸﻖ ﻣﻦ

.. ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ..

 

 نفس من امیر علی
 
یک شنبه 18 اسفند 1392برچسب:, :: 19:55 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون

ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻢ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﺮﺍی ﺗﻮ ﻭ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﺗﻮ….

ﺑﺪﻭﻥ ﻫﺮﺍﺱ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺷﺪﻥ…

ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﻤﻪ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ…

ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻢ ﺑﺮﺍی ﺗﻮ…

ﺑﺮﺍی ﺗﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ…

ﻧﻪ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﻣﻴﺒﻴﻨﺪ…

ﻭ ﻧﻪ ﮔﻮﺵ ﻫﺎﯾﻢ ﻣﯽ ﺷﻨﻮﺩ…

ﻭ ﻧﻪ ﺩﺳﺘﺎﻧﻢ ﻟﻤﺲ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ…

ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎ ﺷﻌﻔﯽ ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ…

ﺑﺎ ﺩﻟﻢ ﺍﺣﺴﺎﺳﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ….

 نفس من امیر علی
 
یک شنبه 18 اسفند 1392برچسب:, :: 19:51 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون

سلامتی پسری که یه روز عاشق شد. . .

سلامتی دختری که یه روزعاشق شد. . .

سلامتی پسری که اندازه یه نگاه هم به عشقش خیانت نکرد. . .

 

سلامتی دختری که هیچی کم نذاشت. . .

سلامتی عشق پاکشون. . .

سلامتی اون همه خاطره ها و شیطنت هاو دیووونه بازی های زیر بارون

قرار گذاشتن ها خیس شدن ها از سرما به خود لرزیدن ها. . .

سلامتی دوستی که زیراب پسرو به دروغ زد. . .

سلامتی دختری که حرف دوست مثل خواهرش رو باور کرد. . .

سلامتی دختری که بی خبر خطش خاموش شد. . .

سلامتی اون قسم ها اون دوست دارمهایی که هیچوقت تحویل داده نشد. . .

سلامتی پسری که هر چی قسم خورد خواهش کرد اثری نداشت. . .

سلامتی دختری که با چشم خیس به پسر گفت ازت بدم میاد. . .

سلامتی پسری که رفت خدمت تا زود برگرده و دلشو بدست بیاره بره خواستگاری. . .

سلامتی ۲۱ ماه پست دادن ها و لحظه شماری ها دور بودن ها. . .

سلامتی روزی که پسر دعوت شدبه جشن عقد عشقش. . .

سلامتی اون شب. . .

سلامتی اون دوستایی که بخاطر حال پسر بغض داشتن

اما پسر خندیدتا جشن خراب نشه. . .

سلامتی اون خنده ی زوری. . .

سلامتی عروسی که ماه شده بود. . .

سلامتی عاقدی که اومد. . .

سلامتی شناسنامه ها. . .

سلامتی بغض پسر. . .    سلامتی بار اول. . .

سلامتی بغض پسر. . .    سلامتی بار دوم. . .

سلامتی بغض پسر. . .   سلامتی بارآخر. . .

سلامتی پلاک زنجیری که پسر واسه زیر لفظی روز عقدش گرفت تو جیبش موند. . .

سلامتی زیر لفظی که یکی دیگه داد. . .

سلامتی پسری که هنوز امید داشت که به عشقش میرسه. . .

سلامتی اجازه بزرگترها. . .

سلامتی بله. . .

سلامتی بغض پسر. . .سلامتی چشم خیس دوستان. . .

سلامتی اون حلقه  که جایگزین حلقه پسر شد. . .

سلامتی ماشین عروس. . .

سلامتی سستی زانو. . .سلامتی سیاهی چشم. . .

سلامتی اون شب. . .

سلامتی پاکت سیگار و نخهایی که با نخ قبلی روشن شد. . .

سلامتی فرداش. . .

سلامتی مهمونی که دختر گرفت. . .

سلامتی دوستایی که جمع شدن. . .

سلامتی شب و روزایی که سخت گذشت. . .

سلامتی دوستی که به دختر گفت اون حرفو به دروغ گفت از رو حسادت. . .

سلامتی دختری که با تمام وجود گریه کرد. . .

سلامتی تیغی که تیز بود. . .سلامتی رگ دست. . .

سلامتی دختری که خودکشی کرد. . .

سلامتی لحظه ای که به پسر خبر دادن . . .

سلامتی ملاقات تو بیمارستان. . .

سلامتی اون ۵ و ۶ دقیقه ی تنها با دختر. . .

سلامتی اون چشمای نیمه باز خیس. . .

سلامتی شرم دختر. . .سلامتی صبر پسر. . .

سلامتی قسمهایی که پسر به دختر داد تا فراموش کنه که زندگیش خراب نشه. . .

سلامتی قسم جون پسر. . .

سلامتی قبول کردن دختر. . .

سلامتی لحظه خداحافظی. . .

سلامتی چشمای خیس. . .سلامتی یه عمر تنهایی. . .

سلامتی حرفایی که نمیشد گفت ولی یه متن شد. . .

سلامتی خنده هایی کودکی که توی راه بود. . .

سلامتی دختری که مادر شد. . .

سلامتی پسری که حسرت پدر بودن تا ابد به دلش موند. . .

سلامتی هق هق هایی که پست شد تا دلی آروم شه. . .

سلامتی امشب. . .

سلامتی همه ی عاشقایی که هر گز به عشقشون نرسیدن

واز دور نگران یکی یه دونه شون بودن و با بغض با سکوتشون گفتن آهای غریبه

این که دستش توی دستای تویه همه دنیای منه

خیلی مراقبش باش. . .

 نفس من امیر علی
 
یک شنبه 18 اسفند 1392برچسب:, :: 19:45 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون

دلم میخواهد…

دلم میخواهد نامت را صدا کنم!

یک طور دیگر

جوری که هیچ کس صدایت نکرده باشد!

دلم میخواهد نامت را صداکنم…

یک طور که دلت قرص شود که من هستم!

یک طور که دلم قرص شود که با بودن من ,تو هم هستی…!

 

 نفس من امیر علی
 
شنبه 17 اسفند 1392برچسب:, :: 18:18 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون

داشتم به چشمانت فکر میکردم که دیدم با نفس هایم شیشه ی پنجره ی قطار را بخار گرفته…

با انگشتم روی پنجره اش، دو نقطه روی هم کشیدم و یک پرانتز بسته و زیرش نوشتم :

چه خوب که هستی …

 

 نفس من امیر علی
 
شنبه 17 اسفند 1392برچسب:, :: 18:11 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون

وقتی آغوشت را به روی آرزوهایم باز می کنی

آنقدر مجذوب گرمای وجودت می شوم

که جز آرامش آغوشت

تمام آرزوهای خواستنی دیگر را از یاد می برم…

دوستت دارم !

فقط همین!

 

 

 نفس من امیر علی
 
شنبه 17 اسفند 1392برچسب:, :: 18:7 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون

میدونی بزرگترین دروغ دنیا چیه ؟؟؟؟

اینه که شبا تو فکر اون و در اخر باچشمای قرمز و پف کرده خوابت ببره و صب تا چشماتو باز میکنی به سقف نگاه کنی و درحالی که اه میکشی بگی لعنت به من لعنت به من که هنوزم دوسش دارم هنوزم عاشقشم… هنوزم به وجودش نیازدارمو و هنوزم خوش بینم به برگشتنش و بعدش بگی نکنه این عشق یه طرفه بوده نکنه ازاولشم دوسم نداشته …نکنه….نه نه نه نمیشه حرفاش..نگاهاش…چشماش..اونا که دروغ نبود یعنی واقعا دوسم نداشته یعنی همش بازی بوده.؟؟؟ بازی بادل من؟؟؟ ای خدااااااااا چرا؟؟؟؟ چرا من.منی که دم از سرسخت بودن میزدم و عشقای الکی این زمونه رو مسخره میکردم.چرا اینجوری شد چرا؟؟؟ چرا ادما انقد سنگدل شدن چرا راحت با احساست هم بازی میکنن چرا……خسته ام…خسته.

 نفس من امیر علی
 
شنبه 17 اسفند 1392برچسب:, :: 18:5 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون

عجب زمانه بدی شده! دلم خیلی گرفته…

طعم زندگی زیبا را هم دیگر نمی توان به آسانی چشید!

دیگر نمی شود میان آدم ها باشی و دستانت را برای دعا کردن رو به آسمان بلند کنی!

دیگر نمی شود میان نگاه ها باشی و وقتی که بغضت گرفت اشک بریزی!

دیگر نمی شود محبت را به هر کس که خواستی ارزانی دهی!

دیگر نمی شود خوب بود و دیگران با تو بد تا نکنند!

دیگر نمی شود صبر پیشه کنی وقتی که زخم های دلت را تازه تر می کنند!

دیگر نمی شود که نمی شود آنطور که میخواهی زندگی کنی وقتیکه هیچکس تو را برای خودت نمی خواهد و تنها برای نفع خودش می خواهد!

خدایــا می بینی؟! جور خوب ماندن را؟ جور زندگی کردن را؟

آخر! چگونه در آغوش بگیرم این همه دلتنگی را؟

 

 نفس من امیر علی
 
شنبه 17 اسفند 1392برچسب:, :: 18:2 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون

خسته ام از روزهایی که گذشت و از آینده ی مبهمی که پیش رو دارم….

ولی دلیل تنهاییم را

تازه فهمیدم

وقتی محبت کردم و تنها شدم،

وقتی دوست داشتم و تنها ماندم…

دانستم;

باید تنها شد و تنها ماند تا خدا را فهمید

 

 نفس من امیر علی
 
جمعه 16 اسفند 1392برچسب:, :: 9:17 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون

پر معنی ترین کلمه "ما" است
آن را بکار ببندیم

عمیق ترین کلمه "عشق" است
به آن ارج بنهیم

بی رحم ترین کلمه "تنفر" است
آن را از بین ببریم

سرکش ترین کلمه "هوس" است
با آن بازی نکنیم

خود خواهانه ترین کلمه "من" است
از آن حذر کنیم

ناپایدارترین کلمه "خشم" است
آن را فرو ببریم

 

 

 نفس من امیر علی

ادامه مطلب ...
 
جمعه 16 اسفند 1392برچسب:, :: 9:12 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون

یاد قلبت باشد؛ یک نفر هست که این جا
بین آدم هایی، که همه سرد و غریبند با تو
تک و تنها، به تو می اندیشد و کمی،
دلش از دوری تو دلگیر است....
مهربانم، ای خوب!
یاد قلبت باشد؛ یک نفر هست که چشمش ،
به رهت دوخته بر در مانده
و شب و روز دعایش اینست؛
زیر این سقف بلند،  هر کجایی هستی، به سلامت باشی
و دلت همواره، محو شادی  و تبسم باشد...
مهربانم، ای خوب! یاد قلبت باشد؛
یک نفر هست که دنیایش را،
همه هستی و رؤیایش را، به شکوفایی احساس تو، پیوند زده
و دلش می خواهد، لحظه ها را با تو، به خدا بسپارد
مهربانم، ای خوب!
یک نفر هست که با تو
تک و تنها، با تو
پر اندیشه و شعر است و شعور!
پر احساس و خیال است و سرور!
مهربانم، ای یار، یاد قلبت باشد؛
یک نفر هست که با تو، به خداوند جهان نزدیک است
و به یادت، هر صبح، گونه سبز اقاقی ها را
از ته قلب و دلش می بوسد
و دعا می کند این بار که تو
با دلی سبز و پر از آرامش، راهی خانه خورشید شوی
و پر از عاطفه و عشق و امید
به شب معجزه و آبی فردا برسی

 

 نفس من امیر علی
 
جمعه 16 اسفند 1392برچسب:, :: 9:11 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون

آسمانی ترین زمینی ! 

دلتنگ بی تابی های همیشگی هستم

دلتنگ اشک های بی قراری

یک روز حس می کنم تمام وجودم شده ای  که اینگونه شاد و خوشحالم

روزی قلبم از دوری تو به خود می پیچد و تو را حتی در رویاها نیز نمی یابد

لحظه هایی به زیبا یی  اشک از چشمانم بر چهره ام می چکی

و زمانی خانه ی قلبم را لبریز از عطر حضور تو می بینم

چه دل انگیز و معطر می آیی

و چه آرام و بی صدا می روی

حضور و غربتت را می ستایم

که حضورت چون جان مرا به اوج می رساند

 

 نفس من امیر علی
 
جمعه 16 اسفند 1392برچسب:, :: 9:10 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون

به تو نرسیدم، اما خیلی چیزارو یاد گرفتم...

یاد گرفتم به خاطر كسی كه دوستش دارم باید دروغ نگم.

یاد گرفتم هیچكس ارزش شكوندن غرورم رو نداره.

یاد گرفتم توی زندگی برای اون كه بفهمم چقدر دوستم داره هر روز به یه بهانه ای دلشو بشكونم.

یاد گرفتم گریه ی هیچكس رو باور نكنم.

یاد گرفتم بهش هیچ وقت فرصت جبران ندم.

یاد گرفتم دم از عاشقی بزنم ولی اما از كجا بگم از كی بگم...

می خوام همین جا دلمو بشكونم خوردش كنم تا دیگه عاشق نشه.

تا دیگه كسی رو دوست نداشته باشه.

 

 نفس من امیر علی
 

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 50 صفحه بعد