پنج شنبه 7 فروردين 1393برچسب:, :: 10:12 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
دانلودکلیپ عاشقانه و زیبا
شبا که تنها میمونمو
میشنمو واسه چشمات میخونمو
میدونم بیخیالی
وقتی میمیونم تو این قفس
جای من همیشه پشت پنجرست
تو یه خواب محالی
به تو میدونم نمیرسم
میدونم تو نباشی چه بی کسم
تو رو از من میگیرن
خدا کنه آخرش یه روز برسن
همه ی عاشقا به هم...
چهار شنبه 6 فروردين 1393برچسب:, :: 12:29 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
غايت ونهايت محبت را عشق گويند. عشق از محبت خاص تر وخالص تر است؛زيرا هرعشقی محبت باشد اما هرمحبتي عشق نباشد.ومحبت اخص از معرفت است زيرا هر محبتي معرفت باشد اما هرمعرفتي محبت نباشد.
عشق حقیقی.عشق مجازی عشق مجازی از حسن صوري پيدا مي شود ومانند آن ناپيدار است از اين عشق حاصلي جزء بقاي نسل باقي نمي ماند. اين عشق از تصعيد و تلطيف ميل جنسي پيدا مي شود.
اماعشق حقیقی يا عشق الهي،فيض و جذبه اي است از طرف معشوق مطلق كه بر دل عاشق صادق فرود مي آيد. عاشق پروانه وار گرد جمال شمع مطلق پر و بال مي زند وهستي مجازی خودرا به آتش غيرت اومي سوزاند. ممكن است عشق مجازی زمينه اي براي دريافت فيض عشق حقیقی فراهم سازد.وبه قول مولوي: (قصد صورت كردو بر الله زد)
عشق نتيجه ي محبت حق است ومحبت صفت حق . چون عشق به عام تعلق گيرد،آنرا ارادت گويند،وآفرينش موجودات نتيجه آن ارادت است.وچون به خاص تعلق گيرد، آن را رحمت گويند.چون به اخص تعلق گيرد، آن را نعمت گويند:واين نعمت ويژه ي انسان است.
چهار شنبه 6 فروردين 1393برچسب:, :: 12:21 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
چهار شنبه 6 فروردين 1393برچسب:, :: 12:17 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
مادر من فقط یك چشم داشت. من از اون متنفر بودم ... اون همیشه مایه خجالت من بود
چهار شنبه 6 فروردين 1393برچسب:, :: 12:14 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
دو قطره آب كه به هم نزديك شوند، تشكيل يك قطره بزرگتر ميدهند...
یک شنبه 25 اسفند 1392برچسب:, :: 18:36 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
درپیش چشم همه…
یک شنبه 25 اسفند 1392برچسب:, :: 18:31 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
دلتنگــی هایــــَم را زیر بغـل زده اَم
یک شنبه 25 اسفند 1392برچسب:, :: 18:26 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
آن شب شب نحسی بود … با او تماس گرفت : چرا ؟ مگه من چی کار کردم ؟ دختر در جوابش : تو … نه عزیزم تو خیلی پاکی … ولی من … تو لیاقتت بیشتر از منه … گفت : این حرفا چیه ؟ تو می دونی یا من ؟ من دوست دارم … به خدا بدون تو می میرم … دختر گفت : این از اون دروغا بودا … ولم کن … ازت خسته شدم … تو زیادی عاشقی … پسر : مگه بده آدم عاشق باشه … ؟ دختر : آره واسه من بده … عشق دروغه … پسر : نه به خدا من عاشقتم … دختر : ولم کن حوصلتو ندارم … پسر آهی کشید و گفت نه تو رو خدا نمی خوام از دستت بدم … صدای قطع شدن مکالمه آمد … تازه به خانه رسیده بود … وارد اتاقش شد و با دیدن عکس او در پشت زمینه ی کامپیوترش ، اشکش جاری شد … آهنگ مورد علاقه ی او را گذاشت تا پخش شود … به اواسط آهنگ رسیده بود که بغضش ترکید … بود و نبودم … همه وجودم … آروم جونم … واست می خونم … دل نگرونم اگه نباشی بدون چشمات مگه میتونم ؟ گرمی دستات … برق اون نگاه … یادم نمیره طعم بوسه هات … کاشکی بدونی اگه نباشی … می شکنه قلبم بی تو و صدات … و می گریست … بدون شام خوردن به رختخواب رفت … و با فکر او به خواب … ساعت ۳:۱۲ بامداد بود … از جا پرید … خواب او را دیده بود … بلند شد و روی تختش نشست … به بی معنی بودن زندگی بدون او پی برده بود … نمی خواست دیگر با هیچ کسی باشد … پیامکی ارسال کرد : ” الان که این پیامک رو می خونی جسمم با تو غریبه شده ولی بدون روحم همیشه دوست داره ، دیدار به روز بیداری بدن ها … دوستت دارم … بای “ به بیرون از اتاقش رفت … داخل آشپز خانه شد … پنجره ی آشپز خانه به اندازه ی او بزرگ بود … داخل کوچه را نگاهی کرد … سکوت در کوچه ی ساختمانشان فریاد می کشید … پنجره را باز کرد …
یک شنبه 25 اسفند 1392برچسب:, :: 18:19 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
نیستی و دلتنگ تو هستم ، با اینکه همیشه به یادتم ، باز هم در این یاد در فکر تو هستم نیستی و اشک است که حلقه زده در چشمانم ، یک لحظه در فکر رفتم که کاش اینک بودی در کنارم که آرامش بدهی به قلبم ، دلم گرفته همنفسم تو خودت میدانی که وقتی نباشی در کنارم ، مثل حالا آشفته و پریشانم در این هوایی که دلم گرفته ، کاش میشد در کنارم بودی و با حضورت آرامم میکردی که چگونه معجزه میشود، با وجود تو چه غوغایی میشود در دلم! تا که میخواهم از این عالم دلتنگی رها شوم ، انگار که میخواهم از این دنیا جدا شوم ! مگر آنکه یک آدم سر به هوا شوم ، تا در آن لحظه بی نفس ، بی هوا شوم ! نیستی و نبودنت خنجر است که فرو میرود در قلب بی طاقتم ! من شاهد اینم که دلم عذاب میکشد ، طعم تلخ نبودنت در کنارم را میچشد ! این من و این دلتنگی ها ، دلم گرفته از بی محبتی های این زمانه ! که چرا نباید در کنار عشقم باشم ، چرا نباید در آغوش همنفسم باشم! و من آرام مینویسم ،بی صدا اشک میریزم ، اما درون دلم فریاد است ! فریاد !!! فریادی که تنها قلب تو میشوند از اعماق احساساتمان ، دردی که تنها قلب ما میکشد از فاصله بینمان! میترسم تا بخواهد شکسته شود فاصله بینمان ، شیشه عمرمان نیز بشکند ، و آخر سر میماند حسرت و به جا میماند همان صدای فریاد !
یک شنبه 25 اسفند 1392برچسب:, :: 18:19 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
حس قشنگیه یکی نگرانت باشه یکی بترسه از اینکه یه روز از دستت بده سعی کنه ناراحتت نکنه، وقتی ازش جدا میشی :پیام بده
عزیزدلم رسید؟ قشنگه :یهوبغلت کنه، یهو.. توی جمع.. درگوشت بگه دوست دارم! بگه که حواسم بهت هست. ازت حمایت کنه..
یک شنبه 25 اسفند 1392برچسب:, :: 18:16 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
هیچ انتظاری شیرین نیست. انتظارها شور و شیرین و ترش و گس و ملس ندارند. همه شان تلخند.حالا بعضی ها از اول تلخ ِ
تلخند و بعضی ها،به مرور زمان تلخ میشوند. آقای پستچی! انتظار ِ آمدن ِ تو،انتظار ِ لیمو شیرینی است. چند روزی میشود که شیرینی اش رفته.نگذار تلخی اش دلم را بزند. زودتر بیا لطفا!
یک شنبه 25 اسفند 1392برچسب:, :: 17:22 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
آهاے בختر خوب … آهاے בاבاشــے ! شکستن בل آבما … نامرבے … منتظر گذاشتـــטּ … افتخار نــבاره که اینکه برے همهـ جا جار بزنــے من فلانــے رو گذاشتم سر کـار … افتاده בنبالمـ من محل سگ بهش نمیذارمـ … اینا افتخار نـבاره بهـ خـבا! مریضـــے … یهـ فکرے به حال خوבت بکـــטּ !!!
یک شنبه 25 اسفند 1392برچسب:, :: 16:49 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
سکوت کن … بـگـذار بـغـض هایـت سربستـه بـمانـد ،گـآهی… سبـُک نشـوی ، ســنــگـیـن تــری !
جمعه 23 اسفند 1392برچسب:, :: 16:8 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
درد تنهایـــــــــی کشیـــــــــــــــــــــدن مثلِ کشیدنِ خطهایِ رنگی روی کاغذِ سفـــــــــید شاهکاری میسازد به نامِ دیوانــــــــــگی و من این شاهکــــارِ را به قیمتِ همه فصلهایِ قشنگِ زندگیم خریده ام تو هر چه میخواهـــــــــی مـــــــرا بخوان دیوانـــــه، خود خــــواه، بی احساس نمیــــفروشــــــــم….!!!!
جمعه 23 اسفند 1392برچسب:, :: 16:4 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
و حـتی لیـاقت ایـن رو نـداری که یـادگاریـاتو نــگه دارم … تو هـیچ جایی در خاطرات و ذهن آشـفـته من نـداری … چـقدر ساده بودم که فکر میـکردم با بـقیه فـرق میکنی.. تـو فقـط بــازیگـر بــهتری بــودی
جمعه 23 اسفند 1392برچسب:, :: 16:1 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
باز هم بیخودی قهر کرده بود و من هم از سر لج خودم را بخاطر غرورم به بی خیالی زده بودم
جمعه 23 اسفند 1392برچسب:, :: 15:58 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
دلت که گرفته باشد … شادترین آهنگها روضه خوانی میکنند … شلوغ ترین مکانها ، تنهاییت را به رخت میکشند … و شادترین روزها برای تو غمگین ترین روزهاست … دلت که گرفته باشد ، نغض میشود همه قانونها …
جمعه 23 اسفند 1392برچسب:, :: 15:53 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
ﻧﻪ ﺣﻮﺻﻠـــﻪ ﯼ ﺩﻭﺳـــﺖ ﺩﺍﺷﺘــﻦ ﺩﺍﺭﻡ
جمعه 23 اسفند 1392برچسب:, :: 15:46 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
اگر کسی تو را با تمام مهربانیت دوست نداشت … دلگیر مباش که نه تو گناهکاری نه او ……!!! آنگاه که مهر می ورزی مهربانیت تو را
زیباترین معصوم دنیا میکند … پس خود را گناهکار مبین…… من عیسی نامی را میشناسم که ده بیمار را در یکروز شفا داد … و تنها یکی سپاسش گفت !!! من خدایی میشناسم که ابر رحمتش به زمین و زمان باریده … یکی سپاسش می گوید و هزاران نفر کفر…. !!! پس مپندار بهتر از آنچه عیسی و خدایش را سپاس گفتند … از تو برای مهربانیت قدردانی میکنند !!! خوبی دلیل جاودانگی تو خواهد شد … پس به راهت ادامه بده !!!
پنج شنبه 22 اسفند 1392برچسب:, :: 18:29 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
ببین من عاشق را ....
پنج شنبه 22 اسفند 1392برچسب:, :: 18:24 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
وقتی کسی را دوست دارید ، حتی فکر کردن به او باعث شادی و آرامشتان می شود .
دو شنبه 19 اسفند 1392برچسب:, :: 19:17 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
“تو را با غریبه دیدم”… تو چه میدانی از معنای واژه ی غریبه؟ تو چه میدانی از درد تکرار این واژه؟ آشنای من به کدامین گناه مرا به غریبه ات فروختی؟
به کدامین گناه طعم تلخ خیانت را به من چشاندی؟ به کدامین گناه،سقف رویاهایم را بر سرم خراب کردی؟ امـــــــــــا آشنای دیروزم… خوب میدانم که بزرگترین گناه من ، بی گناهیم بود!!
دو شنبه 19 اسفند 1392برچسب:, :: 19:15 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
دوریت را چه کنم ای سراپا همه راز ؟ ای سرا پا همه ناز به که گویم غم خویش ؟ به گل پرپر یاس تو بگو گریه کنم یا نکنم دوریت را چه کنم ؟
دو شنبه 19 اسفند 1392برچسب:, :: 19:14 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
شب را نوشیدهام و بر این شاخههای شکسته میگریم مرا تنها گذار
ای چشم تبدار سرگردان مرا با رنج بودن تنها گذار مگذار خواب وجودم را پرپر کند مگذار از بالش تاریک تنهایی سربردارم و به دامن بیتار و پود رویاها بیاویزم سپیدی های فریب روی ستونهای بی سایه رجز می خوانند. طلسم شکسته ی خوابم را بنگر بیهوده به زنجیر مروارید چشمم آویخته او را بگو تپش جهنمی مست او را بگو: نسیم سیاه چشمانت را نوشیدهام نوشیدهام که پیوسته بیآرامم جهنم سرگردان! مرا تنها گذار…
دو شنبه 19 اسفند 1392برچسب:, :: 19:12 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
این روز ها عجیب تب کرده ام و در بستر اندوه هر دم هذیان می گویم صدایم چرک کرده است… و ذهنم در گرمای مرضی مرموز می سوزد…
تبم قد میکشد… پزشکان مرا جواب کرده اند این روز ها درمانی نیست فقط گاه گاهی درد هایم را پاشویه میکنم…
دو شنبه 19 اسفند 1392برچسب:, :: 19:7 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
گاهی وقت ها باید زد به بیخیالی ! از بار مشکلات شانه خالی کنی ! دراز بکشی و ساعت ها به آسمان خیره شوی… پا روی پا بیندازی و هیچ کاری نکنی..! یا اصلا، هر کاری که دلت خواست بکنی مانند کودکی شوی، بازی کنی، فریاد زنی، بهانه بگیری، بی هوا بخندی و هر وقت دلت خواست گریه کنی… آری ! باید گاهی زد به بیخیالی ! آنقدر بیخیال که بتوانی لحظه ای زندگی کنی.
یک شنبه 18 اسفند 1392برچسب:, :: 19:57 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
ﺩﺧﺘﺮ : ﻋﺸﻘﻢ ﺷﺮﻁ ﺑﻨﺪﯼ ﮐﻨﯿﻢ؟؟؟ ﭘﺴﺮ : ﺑﺎﺷﻪ ﺧﺎﻧﻮﻣﻢ …ﺑﮑﻨﯿﻢ … ﺩﺧﺘﺮ : ﺗﻮ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﯽ ۲۴ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻦ ﺑﻤﻮﻧﯽ …
ﭘﺴﺮ : ﻣﯽ ﺗﻮﻧﻢ … ﺩﺧﺘﺮ : ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯿﻢ .. ۲۴ ﺳﺎﻋﺖ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯽ ﺷﻪ ﻭ ﭘﺴﺮ ﺍﺯ ﺳﺮﻃﺎﻥ ﻋﺸﻘﺶ ﻭ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺯﻭﺩ ﻗﺮﺍﺭﻩ ﺑﻤﯿﺮﻩ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ … ۲۴ ﺳﺎﻋﺖ ﺗﻤﻮﻡ ﻣﯽ ﺷﻪ ﻭ ﭘﺴﺮ ﻣﯿﺮﻩ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺭ ﺧﻮﻧﻪ ﯼ ﺩﺧﺘﺮ .. ﺩﺭ ﻣﯽ ﺯﻧﻪ ﻭﻟﯽ ﮐﺴﯽ ﺩﺭ ﺭﻭ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻪ … ﺩﺍﺧﻞ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﯽ ﺷﻪ ﻭ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﻭ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻪ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﻣﺒﻞ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﻭ ﺭﻭﺵ ﯾﻪ ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﻫﺴﺖ … ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ : ۲۴ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻦ ﻣﻮﻧﺪﯼ … ﯾﻪ ﻋﻤﺮ ﻫﻢ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺗﻮﻧﯽ ﺑﻤﻮﻧﯽ ﻋﺸﻖ ﻣﻦ .. ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ..
یک شنبه 18 اسفند 1392برچسب:, :: 19:55 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻢ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﺮﺍی ﺗﻮ ﻭ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﺗﻮ…. ﺑﺪﻭﻥ ﻫﺮﺍﺱ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺷﺪﻥ… ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﻤﻪ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ… ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻢ ﺑﺮﺍی ﺗﻮ… ﺑﺮﺍی ﺗﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ… ﻧﻪ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﻣﻴﺒﻴﻨﺪ… ﻭ ﻧﻪ ﮔﻮﺵ ﻫﺎﯾﻢ ﻣﯽ ﺷﻨﻮﺩ… ﻭ ﻧﻪ ﺩﺳﺘﺎﻧﻢ ﻟﻤﺲ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ… ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎ ﺷﻌﻔﯽ ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ… ﺑﺎ ﺩﻟﻢ ﺍﺣﺴﺎﺳﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ….
یک شنبه 18 اسفند 1392برچسب:, :: 19:51 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
سلامتی پسری که یه روز عاشق شد. . . سلامتی دختری که یه روزعاشق شد. . . سلامتی پسری که اندازه یه نگاه هم به عشقش خیانت نکرد. . .
سلامتی دختری که هیچی کم نذاشت. . . سلامتی عشق پاکشون. . . سلامتی اون همه خاطره ها و شیطنت هاو دیووونه بازی های زیر بارون قرار گذاشتن ها خیس شدن ها از سرما به خود لرزیدن ها. . . سلامتی دوستی که زیراب پسرو به دروغ زد. . . سلامتی دختری که حرف دوست مثل خواهرش رو باور کرد. . . سلامتی دختری که بی خبر خطش خاموش شد. . . سلامتی اون قسم ها اون دوست دارمهایی که هیچوقت تحویل داده نشد. . . سلامتی پسری که هر چی قسم خورد خواهش کرد اثری نداشت. . . سلامتی دختری که با چشم خیس به پسر گفت ازت بدم میاد. . . سلامتی پسری که رفت خدمت تا زود برگرده و دلشو بدست بیاره بره خواستگاری. . . سلامتی ۲۱ ماه پست دادن ها و لحظه شماری ها دور بودن ها. . . سلامتی روزی که پسر دعوت شدبه جشن عقد عشقش. . . سلامتی اون شب. . . سلامتی اون دوستایی که بخاطر حال پسر بغض داشتن اما پسر خندیدتا جشن خراب نشه. . . سلامتی اون خنده ی زوری. . . سلامتی عروسی که ماه شده بود. . . سلامتی عاقدی که اومد. . . سلامتی شناسنامه ها. . . سلامتی بغض پسر. . . سلامتی بار اول. . . سلامتی بغض پسر. . . سلامتی بار دوم. . . سلامتی بغض پسر. . . سلامتی بارآخر. . . سلامتی پلاک زنجیری که پسر واسه زیر لفظی روز عقدش گرفت تو جیبش موند. . . سلامتی زیر لفظی که یکی دیگه داد. . . سلامتی پسری که هنوز امید داشت که به عشقش میرسه. . . سلامتی اجازه بزرگترها. . . سلامتی بله. . . سلامتی بغض پسر. . .سلامتی چشم خیس دوستان. . . سلامتی اون حلقه که جایگزین حلقه پسر شد. . . سلامتی ماشین عروس. . . سلامتی سستی زانو. . .سلامتی سیاهی چشم. . . سلامتی اون شب. . . سلامتی پاکت سیگار و نخهایی که با نخ قبلی روشن شد. . . سلامتی فرداش. . . سلامتی مهمونی که دختر گرفت. . . سلامتی دوستایی که جمع شدن. . . سلامتی شب و روزایی که سخت گذشت. . . سلامتی دوستی که به دختر گفت اون حرفو به دروغ گفت از رو حسادت. . . سلامتی دختری که با تمام وجود گریه کرد. . . سلامتی تیغی که تیز بود. . .سلامتی رگ دست. . . سلامتی دختری که خودکشی کرد. . . سلامتی لحظه ای که به پسر خبر دادن . . . سلامتی ملاقات تو بیمارستان. . . سلامتی اون ۵ و ۶ دقیقه ی تنها با دختر. . . سلامتی اون چشمای نیمه باز خیس. . . سلامتی شرم دختر. . .سلامتی صبر پسر. . . سلامتی قسمهایی که پسر به دختر داد تا فراموش کنه که زندگیش خراب نشه. . . سلامتی قسم جون پسر. . . سلامتی قبول کردن دختر. . . سلامتی لحظه خداحافظی. . . سلامتی چشمای خیس. . .سلامتی یه عمر تنهایی. . . سلامتی حرفایی که نمیشد گفت ولی یه متن شد. . . سلامتی خنده هایی کودکی که توی راه بود. . . سلامتی دختری که مادر شد. . . سلامتی پسری که حسرت پدر بودن تا ابد به دلش موند. . . سلامتی هق هق هایی که پست شد تا دلی آروم شه. . . سلامتی امشب. . . سلامتی همه ی عاشقایی که هر گز به عشقشون نرسیدن واز دور نگران یکی یه دونه شون بودن و با بغض با سکوتشون گفتن آهای غریبه این که دستش توی دستای تویه همه دنیای منه خیلی مراقبش باش. . .
یک شنبه 18 اسفند 1392برچسب:, :: 19:45 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
دلم میخواهد… دلم میخواهد نامت را صدا کنم! یک طور دیگر جوری که هیچ کس صدایت نکرده باشد! دلم میخواهد نامت را صداکنم… یک طور که دلت قرص شود که من هستم! یک طور که دلم قرص شود که با بودن من ,تو هم هستی…!
شنبه 17 اسفند 1392برچسب:, :: 18:18 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
داشتم به چشمانت فکر میکردم که دیدم با نفس هایم شیشه ی پنجره ی قطار را بخار گرفته… با انگشتم روی پنجره اش، دو نقطه روی هم کشیدم و یک پرانتز بسته و زیرش نوشتم : چه خوب که هستی …
شنبه 17 اسفند 1392برچسب:, :: 18:11 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
وقتی آغوشت را به روی آرزوهایم باز می کنی آنقدر مجذوب گرمای وجودت می شوم که جز آرامش آغوشت تمام آرزوهای خواستنی دیگر را از یاد می برم… دوستت دارم ! فقط همین!
شنبه 17 اسفند 1392برچسب:, :: 18:7 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
میدونی بزرگترین دروغ دنیا چیه ؟؟؟؟ اینه که شبا تو فکر اون و در اخر باچشمای قرمز و پف کرده خوابت ببره و صب تا چشماتو باز میکنی به سقف نگاه کنی و درحالی که اه میکشی بگی لعنت به من لعنت به من که هنوزم دوسش دارم هنوزم عاشقشم… هنوزم به وجودش نیازدارمو و هنوزم خوش بینم به برگشتنش و بعدش بگی نکنه این عشق یه طرفه بوده نکنه ازاولشم دوسم نداشته …نکنه….نه نه نه نمیشه حرفاش..نگاهاش…چشماش..اونا که دروغ نبود یعنی واقعا دوسم نداشته یعنی همش بازی بوده.؟؟؟ بازی بادل من؟؟؟ ای خدااااااااا چرا؟؟؟؟ چرا من.منی که دم از سرسخت بودن میزدم و عشقای الکی این زمونه رو مسخره میکردم.چرا اینجوری شد چرا؟؟؟ چرا ادما انقد سنگدل شدن چرا راحت با احساست هم بازی میکنن چرا……خسته ام…خسته.
شنبه 17 اسفند 1392برچسب:, :: 18:5 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
عجب زمانه بدی شده! دلم خیلی گرفته… طعم زندگی زیبا را هم دیگر نمی توان به آسانی چشید! دیگر نمی شود میان آدم ها باشی و دستانت را برای دعا کردن رو به آسمان بلند کنی! دیگر نمی شود میان نگاه ها باشی و وقتی که بغضت گرفت اشک بریزی! دیگر نمی شود محبت را به هر کس که خواستی ارزانی دهی! دیگر نمی شود خوب بود و دیگران با تو بد تا نکنند! دیگر نمی شود صبر پیشه کنی وقتی که زخم های دلت را تازه تر می کنند! دیگر نمی شود که نمی شود آنطور که میخواهی زندگی کنی وقتیکه هیچکس تو را برای خودت نمی خواهد و تنها برای نفع خودش می خواهد! خدایــا می بینی؟! جور خوب ماندن را؟ جور زندگی کردن را؟ آخر! چگونه در آغوش بگیرم این همه دلتنگی را؟
شنبه 17 اسفند 1392برچسب:, :: 18:2 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
خسته ام از روزهایی که گذشت و از آینده ی مبهمی که پیش رو دارم…. ولی دلیل تنهاییم را تازه فهمیدم وقتی محبت کردم و تنها شدم، وقتی دوست داشتم و تنها ماندم… دانستم; باید تنها شد و تنها ماند تا خدا را فهمید
جمعه 16 اسفند 1392برچسب:, :: 9:17 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
پر معنی ترین کلمه "ما" است
ادامه مطلب ...
جمعه 16 اسفند 1392برچسب:, :: 9:12 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
یاد قلبت باشد؛ یک نفر هست که این جا
جمعه 16 اسفند 1392برچسب:, :: 9:11 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
آسمانی ترین زمینی ! دلتنگ بی تابی های همیشگی هستم دلتنگ اشک های بی قراری یک روز حس می کنم تمام وجودم شده ای که اینگونه شاد و خوشحالم روزی قلبم از دوری تو به خود می پیچد و تو را حتی در رویاها نیز نمی یابد لحظه هایی به زیبا یی اشک از چشمانم بر چهره ام می چکی و زمانی خانه ی قلبم را لبریز از عطر حضور تو می بینم چه دل انگیز و معطر می آیی و چه آرام و بی صدا می روی حضور و غربتت را می ستایم که حضورت چون جان مرا به اوج می رساند
جمعه 16 اسفند 1392برچسب:, :: 9:10 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
به تو نرسیدم، اما خیلی چیزارو یاد گرفتم... یاد گرفتم به خاطر كسی كه دوستش دارم باید دروغ نگم.
|